نویسنده: تراودل یونگه و ملیسا مولر
مترجم: حسین تهرانی
ناشر: ثالث
قطع: رقعی
جلد: سخت
سال: ۱۴۰۴
من دو سال و نیم منشی هیتلر بودم. صرفنظر از آن، زندگیام تاکنون بیسروصدا و دور از جنجال بوده است. خاطرات دوران پرشور حضورم کنار هیتلر را روی کاغذ آوردم، آن زمان کاملاً بیطرفانه دست به کار شدم، میخواستم مهمترین حوادث آن دوران را ثبت کنم، پیش از آنکه جزئیاتی که بعدها میتوانست جالب توجه باشد، کمرنگ یا به دست فراموشی سپرده شود.
وقتی دستنوشتههایم را دهها سال بعد، دوباره خواندم، از نگاه غیرانتقادی و غیرمسئولانهام هنگام شروع کار وحشت کردم که چطور توانسته بودم تا این اندازه سادهلوح و سهلانگار باشم؟! اما این فقط یکی از دلایل پرهیز از چاپ دستنوشتهها در کشورم بود. دلیل دیگرش تعداد بسیار کتابهایی بود که دربارۀ آدولف هیتلر و «رایش هزارسالهاش» نوشته شده بود، در مقایسه با این آثار، کار من پر اهمیت جلوه نمیکرد. ضمن اینکه نگران بودم از جناحهای مختلف، بهویژه از چپ، با مخالفت شدید روبهرو شوم.
هرگز گذشتهام را پنهان نکردهام، اما اطرافیانم در سالهای بعد از جنگ، این کار را برایم خیلی راحت کردند: من بسیار جوانتر از آن بودم که رئیسم را خوب بشناسم. رئیسی کسی که پشت ظاهرش مردی قدرتطلب و جنایتکار بود.