تا به آخر با هیتلر
نویسنده: هاینتس لینگه
مترجم: حمید هاشمی
ناشر: میلکان
قطع: رقعی
در میان سروصدای کرکنندۀ انفجار گلولههای توپخانۀ شوروی، صدای تیری در پناهگاه آدولف هیتلر به گوش رسید. وقتی بوی باروت به مشامم رسید فهمیدم هیتلر به خودش شلیک کرده است. سراغ مارتین بورمان رفتم و از او خواستم با من به اتاق پیشوا بیاید. در را باز کردیم روی روکش گلدار مبل رئیس ما، آدولف هیتلر، خونین در کنار همسرش، اوا براون، که تازه به طور رسمی با او ازدواج کرده بود افتاده بود. هر دو مرده بودند. کمی قبل از آن هیتلر به من گفته بود چهکار بکنم؛ باید جسدش را بیرون میبردم و میسوزاندم.
از متن کتاب
هاینتس لینگه ده سال به آدولف هیتلر خدمت کرد از سال ۱۹۳۵ تا هنگام مرگ پیشوا در می ۱۹۴۵. در پناهگاه زیرزمینی برلین او یکی از آخرین نفراتی بود که پناهگاه را ترک کرد و هنگام خودکشی هیتلر نگهبانی از در را به عهده داشت. لینگه در سالهای خدمت خود مسئول رسیدگی به همۀ کارهای خانۀ هیتلر بود و دائماً در کنارش حضور داشت. او ادعاء میکند که طی آن سالها فقط اوا براون از او به هیتلر نزدیکتر بود.
لینگه با حکایتها و اظهارنظرهای زیادی جریان روزمرۀ زندگی هیتلر را به تصویر میکشد، ازجمله عادتهایش در غذاخوردن نقطهضعفهایش، علایقش، حس شوخطبعیاش و زندگی خصوصیاش با براون. لینگه باور داشت که سگ هیتلر نزدیکترین همدمش بود. بعد از جنگ در مصاحبهای گفت: «امضاءکردن حکم اعدام یکی از افسران حاضر در خط مقدم برایش آسانتر بود از اینکه خبر بدی دربارۀ سلامتی سگش بشنود».
لینگه در تا به آخر با هیتلر در چند مورد (ازجمله سوءقصد اشتوفنبرگ در جولای ۱۹۴۴) گزارش عینی ممتازی از وقایع به دست میدهد. همچنین دربارۀ اعضای برجستۀ حلقۀ نزدیکان هیتلر (مانند هس، بورمن و ریبنتروپ) شرح حال مختصر و مفیدی ارائه کرده است.
«ترسآور و درعینحال مسحورکننده ... خوراک کسانی که دوست دارند زندگی روزمرۀ یکی از هیولاهای تاریخ را از نمایی نزدیک ببینند.»
لایبرری جورنال