نویسنده: شیدا صابری
ناشر: ققنوس
قطع: وزیری
ایران دورۀ معاصر، گرفتاریهای بسیاری را از سر گذرانده و با سلطۀ نیروهای خارجی جنگ، پیمانهای زیانبار، انقلابات پرشور و کودتا مواجه بوده است. امروز هم رویدادهای بینالمللی و منطقهای ایران را درگیر ساخته است. گاهی هم همزمان با اتفاقات بسیاری مواجه شده است، درست مانند شهریور ۱۳۲۰ که نیروهای خارجی هجوم آوردند، پادشاهی را وادار به استعفاء کردند و پادشاهی جوان را به جایش نشاندند. کابینههایی که فقط آمدند و رفتند و مصایبی ناشی از این امور که مردم را گرفتار ساخت.
شهریور ۱۳۲۰، تاریخ ورود ایران به جنگ جهانی دوم است که حدود بیستویک سال بعد از جنگ جهانی اول در اروپا پا گرفت و آسیا و آفریقا را نیز درنوردید، زیرا این مناطق پایگاه منافع قدرتهای درگیر جنگ به شمار میرفتند و تضاد منافع قدرتها در جنگ و ارزشی که این مناطق بهعنوان منابع ذخیرۀ اروپا داشتند، آنها را در گرداب جنگ جهانی فرو برد. ایران نیز به دلیل داشتن مرزهای طولانی با هند، شوروی و ترکیه از جنگ در امان نماند و موقعیت استراتژیکش آن را حایلی برای محافظت از هند قرار داد؛ جایی که بریتانیا منافع گستردهای داشت.
راه ایران حلقۀ اتصال قلمرو نفوذ و مناطق عملیاتی متفقین در منطقۀ قیانوس هند، خلیج فارس و خاک شوروی بود و به دلیل داشتن شبکۀ ارتباطی شوسه و راهآهن نوساز، که خلیج فارس را به دریای خزر وصل میکرد، بهترین مسیر برای کمک به شوروی محسوب میشد و ازاینرو، و در چهار سال جنگ جهانی دوم تمام و کمال در اختیار اشغالگران قرار گرفت. ایران پس از جنگ زیر بار مشکلات ناشی از آن کمر خم کرد. ایران علیرغم اعلام بیطرفی، بیطرفیاش نقض شد و خسارتهای ناشی از جنگ و بلاهایی که بر سرش آمد، کمتر از کشورهای درگیر جنگ نبود.
حملۀ آلمان به شوروی، تصمیم آلمان برای راهیابی به منطقۀ قفقاز و خلیج فارس و دردستگرفتن حوزههای نفتی این منطقه، انگلیس را نگران کرد و موجب اتحاد و نزدیکی انگلیس و شوروی با یکدیگر شد. حال ایران در برابر دو نیروی زخمخورده از آلمان قرار داشت که حفظ منافعشان مهمتر از حفظ و رعایت بیطرفی ایران بود، بنابراین، شاید بیطرفی ایران تا پیش از تصمیم آلمان برای حمله به شوروی برای نیروهای درگیر جنگ اهمیت کمی داشت اما بمباران شوروی و هراس از تصرف حوزههای نفتی این منطقه به دست آلمان، و درنتیجه الزام ورود نیروهای متفقین به خاک ایران جایی برای رعایت بیطرفی ایران نمیگذاشت، بهخصوص که از میان راههای انتخابشده برای یاری شوروی، تنها ایران مسیر مناسب تشخیص داده شد و بهناچار چهار سال درگیر جنگی شد که ترس، غارت، تبعید، بازداشت، مرگومیر، گرسنگی، بیماری، قحطی و ناامنی را به دنبال داشت. ضمن اینکه شاهد خطر جدایی آذربایجان و کردستان هم بود که به خیر گذشت.
با اشغال ایران، بیطرفی معنای خود را از دست داد و شرایطی را به ایران تحمیل کرد که در محور متفقین فلاکت جنگ نصیبش شد و از غله تا اسکناسش در اختیار اشغالگران قرار گرفت.
این کتاب در چهار فصل به روایت اوضاع ایران در جنگ جهانی دوم، بیطرفی و ناگزیر طرفداری از یکی از طرفهای درگیر و پیامدهای آن میپردازد. فصل اول دربارۀ شروع جنگ جهانی دوم در اروپاست که از پسلرزههای جنگ جهانی اول به شمار میرود. صفبندی متفقین-متحدین، بیطرفی برخی کشورها و نادیدهگرفتن آن و در آخر خسارت جنگ جهانی دوم در اروپا، کنفرانسهایی که پس از جنگ تشکیل شد و اروپایی که پس از این کنفرانسها دوباره ترسیم شد ازجملۀ موضوعاتی است که در این فصل بررسی می شود.
فصل دوم به اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در جنگ جهانی دوم میپردازد، زیرا ایران کمربند دفاعی و راه امن در کمکرسانی به شوروی بود. همچنین اتفاقاتی که سیاست و جامعۀ ایران را متأثر کرد بهطوریکه با انتخاب ایران بهعنوان مسیر کمکرسانی به شوروی، هرآنچه داشت در اختیار متفقین قرار گرفت از جاده و راهآهن تا غله و نان. بازتاب این اتفاقات در جامعۀ ایران ازجملۀ موضوعات این فصل است، بهویژه که اوضاع کشور از زمان ورود متفقین تا برتختنشستن محمدرضا پهلوی و تلاشهای دولت و مجلس برای حل بحرانی که ایران را درگیر کرده بود، مورد توجه قرار میگیرد. فصل سوم به استعفای رضاشاه، اوضاع ایران پس از خروج او و انتقال سلطنت به محمدرضاشاه میپردازد. همزمان نقش محمدعلی فروغی و تصمیمات وی در دوران پس از رضاشاه مورد توجه قرار میگیرد. در پایان این فصل به کابینههای پس از فروغی اشاره میشود.
در فصل چهارم به نتایج جنگ جهانی دوم در ایران پرداخته میشود. در پی ورود نیروهای متفق به ایران اتفاقات تلخی رقم خورد. نخستین اینها قحطی گستردۀ گندم و نان بود که صحنههای دلخراشی به وجود آورد. ما ضمن بررسی این مسئله به جداییطلبی آذربایجان و کردستان و نیز مسئله نفت شمال میپردازیم.