معرفی کتاب ریبنتروپ

معرفی کتاب ریبنتروپ

شنبه، ۱۹ مهر ۱۴۰۴

معرفی کوتاه کتاب «ریبنتروپ»، نوشتۀ مایکل بلاچ

هومن لازمی

گزارش و عکس بازداشت یواخیم فون ریبنتروپ

اولریش فردریش‌ـ‌ویلهلم یواخیم فون ریبنتروپ دیپلمات، سفیر آلمان در لندن (از ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸) و وزیر امور خارجۀ رایش سوم (از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵) بود.

از دل متن:

«در سخنرانی‌های طولانی بلوشیک‌ها را تهدید کرد ... حالا همه چیز به یک مرد معمولی در اودِر بستگی داشت. اگر مصمم نماند، آن‌وقت ... کل نظم جهانی تغییر می‌کند. پس از آلمان، روس‌ها بر انگلستان و فرانسه غلبه و کل زمین را بلشویزه می‌کنند. به نظر می‌رسید افراد بی‌طرف نمی‌توانند این وضعیت را درک کنند ... وزیر امور خارجه اعتقاد داشت اراده‌مان ما را به هدف خواهد رساند و باید در جنگ پیروز شویم» (نظر یکی از شنوندگان سخنرانی مورخ ۸ مارس ۱۹۴۵ ریبنتروپ، صفحۀ ۵۵۵ کتاب)

یواخیم فون ریبنتروپ در شهر وزل و خانواده‌ای نظامی زاده شد. باآنکه هنوز هفده‌ساله نشده بود، به زبان‌های انگلیسی و فرانسه تسلط یافت. ریبنتروپ پیش از آنکه بازرگانی را در پیش بگیرد، مدتی را در فرانسه، سوئیس، کانادا و ایالات متحده زندگی کرد و برای دوره‌ای در آمریکا سرگرم روزنامه‌نگاری شد. با آغاز جنگ جهانی اول، او به میهنش بازگشت و خود را برای خدمت سربازی آماده کرد. در پی رشادت‌هایش در جبهه‌های جنگ، مفتخر به دریافت نشان صلیب آهنین شد. او پنج فرزند داشت، ازجمله رودولف فون ریبنتروپ که در جنگ جهانی دوم، به‌عنوان افسر اس‌اس، جنگید.

رودولف فون ریبنتروپ

ریبنتروپ پیش از به‌قدرت‌رسیدن آدولف هیتلر، بازرگانی چیره‌دست بود که همواره خانه‌اش را برای برگزاری نشست‌های محرمانۀ سران حزب مهیا می‌کرد و از این رهگذر رفته‌رفته جزء حلقۀ معتمدان هیتلر شد. انعقاد پیمان «اتحاد فولاد» (پیمان دوستی و اتحاد بین آلمان و ایتالیا) در آوریل سال ۱۹۳۹ و «پیمان مولوتوف‌ـ‌ریبنتروپ» (پیمان عدم تجاوز) در اوت همان سال از نقاط برجستۀ کارنامۀ درخشان یواخیم فون ریبنتروپ، به‌عنوان وزیر امور خارجه رایش سوم، بود. ریبنتروپ در ۲۴ مهرماه ۱۳۲۵ خورشیدی برابر با ۱۶ اکتبر ۱۹۴۶ میلادی در دادرسی نمایشی نورنبرگ به دست متفقین جان سپرد. او نخستین قربانی بیدادگاه متفقین بود. ریبنتروپ زادۀ ۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۲۷۲ خورشیدی برابر با ۳۰ آوریل ۱۸۹۳ میلادی بود؛ شاید او هیچ‌گاه گمان نمی‌کرد که پیشوای محبوبش در پنجاه‌ودومین زادروز خود او جان سپارد.

کتاب می‌کوشد، مانند جریان غالب جهانی علیه ریبنتروپ، او را مردی بی‌استعداد، سطحی‌نگر، تصادفی و بی‌کفایت معرفی کند. اما پرسش اینجاست، اگر چنان‌که اینان می‌گویند ریبنتروپ چنین بود، چرا باید نخستین قربانی بیدادگاه نورنبرگ می‌شد؟! چرا باید مردی بی‌استعداد، سطحی‌نگر، تصادفی و بی‌کفایت را که سمت نظامی هم نداشت و صرفاً یک دیپلمات بود اعدام کرد؟

نشر ثالث در سال ۱۴۰۳ نخستین چاپ کتاب «ریبنتروپ»، نوشتۀ مایکل بلاچ با ترجمۀ محمد جوادی را در ۷۷۰ نسخه منتشر کرد. کتاب شش‌صد صفحه است و جلد سخت دارد. ناشر برای این اثر از کاغذ مرغوب و سبک بالکی استفاده کرده است و کتاب ازنظر ترجمه، ویرایش و صحافی بسیار خوب به نظر می‌رسد.

طرح جلد ترجمۀ فارسی کتاب «ریبنتروپ» برگرفته از طرح جلد کتاب «پدرم، یواخیم فون ریبنتروپ: وزیر امور خارجۀ هیتلر (تجربیات و خاطرات)» نوشتۀ فرزند او، رودولف فون ریبنتروپ، است.

در مقام نقد این کتاب می‌توان به سه ایراد ـ‌که یکی مهم است و دیگران چندان نیستندـ اشاره کرد:

نخست، کتاب فاقد ارجاع و منبع است. این اثر برای عموم نگاشته و ترجمه شده است و کتاب تخصصی و دانشگاهی محسوب نمی‌شود، اما درون‌مایۀ آن سریعاً خواننده را متوجه می‌کند که با اثری مهم روبه‌روست و فقدان هرگونه ارجاع و منبعی ـ‌به‌ویژه برای گفتاوردهای کتاب که کم‌شمار نیز نیستندـ بزرگ‌ترین ایراد این کتاب است؛ به‌ویژه آنجا که در مقدمۀ هیو تِرِوِرـروپر، مورخ انگلیسی و استاد تاریخ معاصر دانشگاه آکسفورد، می‌خوانیم: «کتاب آقای بلاچ یک بیوگرافی سیاسی است، هستۀ اصلی آن "گزارش علمی"، دسته‌بندی‌شده و "پژوهشی" از سیاست خارجی حاصل از هم‌زیستی طولانی و نامتعادل هیتلر و ریبنتروپ است» (صفحۀ ۱۳ کتاب). باتوجه‌به این امر، دو فرض متصور است: نخست، اصل کتاب منبع و ارجاعی نداشته است؛ دوم، مترجم منابع و ارجاعات را حذف کرده است. در هر دو فرض، بهتر بود که مترجم محترم به این موضوع در مقدمه اشاره می‌کردند.

دوم، بسیار عجیب است که از سویی عناوین مطالب چنان دقیق ذکر شده‌اند که حتی به ماه و سال موضوع نیز اشاره شده است و از سوی دیگر، کتاب فهرست مطالب ندارد. ایراد سوم نیز برگرفته از ایراد دوم است و آن ناهمسانی در شیوۀ نگارش عناوین مطالب. فهرست مطالب کتاب به شرح زیر است:

مقدمۀ مترجم

مقدمه

۱. پیشینه و اوایل زندگی ۱۸۹۳ – ۱۹۲۹

۲. کمک به هیتلر برای رسیدن به قدرت ۱۹۳۰ – ۱۹۳۳

۳. فروشندۀ دوره‌گرد ژانویۀ ۱۹۳۳ تا آوریل ۱۹۳۴

۴. مأمور خلع سلاح آوریل ۱۹۳۴ – ژوئن ۱۹۳۵

۵. فرستادۀ بزرگ ژوئن ۱۹۳۵ – آوریل ۱۹۳۶

۶. مأموریت لندن: آوریل تا اکتبر ۱۹۳۶

۷. سفیر بریکِندراپ: اکتبر ۱۹۳۶ – اوت ۱۹۳۷

۸. کلیدها: اوت ۱۹۳۷ – فوریۀ ۱۹۳۸

۹. منصب و آنشلوس: فوریه ـ مارس ۱۹۳۸

۱۰. مونیخ ـ مردی که خواستار جنگ بود: مارس ـ سپتامبر ۱۹۳۸

۱۱. میانجی: سپتامبر ۱۹۳۸ – مارس ۱۹۳۹

۱۲. اتحاد فولاد: مارس ـ اوت ۱۹۳۹

۱۳. پیمان عدم تجاوز شوروی و آلمان نازی: اوت ۱۹۳۹

۱۴. صلحی که در نطفه خفه شد: اوت تا سپتامبر ۱۹۳۹

۱۵. مسیر کمپین: سپتامبر ۱۹۳۹ تا ژوئن ۱۹۴۰

۱۶. پس از پیروزی: ژوئن تا سپتامبر ۱۹۴۰

۱۷. نابسامانی دیپلماتیک: سپتامبر تا دسامبر ۱۹۴۰

۱۸. به سمت بارباروسا: ژانویه ـ ژوئن ۱۹۴۱

۱۹. ایدۀ اروپایی: ژوئن ـ دسامبر ۱۹۴۱

۲۰. راه‌حل نهایی: ژانویۀ ۱۹۴۲ – فوریۀ ۱۹۳۴

۲۱. فروپاشی متحدین: فوریۀ ۱۹۴۳ – ژانویۀ ۱۹۴۴

۲۲. توطئه‌هایی علیه هیتلر: ژانویه تا ژوئیۀ ۱۹۴۴

۲۳. انحلال امپراتوری‌ها: ژوئیۀ ۱۹۴۴ – ژوئن ۱۹۴۵

۲۴. در زندان: ژوئن ۱۹۴۵ – اکتبر ۱۹۴۶

از دل متن:

«می‌خواستم به آدولف هیتلر کمک کنم تا آلمانی مقتدر و مرفه بسازد، اما پیشوا و ملّت چیزی را پایه‌گذاری‌کردند ... اینکه، نه به دلیل حکم نورنبرگ، که قضات بیگانه صادر کرده‌اند، اما با روحیۀ عدلت‌خواهی بیشتر، من هم باید سقوط کنم؟ من کاملاً خون‌سردم هر اتفاقی بیفتد سرم را بالا می‌گیرم و این رفتارم را مدیون سنت خانواده‌ام و خودم، وزیر امور خارجۀ آلمان، هستم ... با افتخار و پیوسته و با اعتقاد راسخ به زندگی ابدی به راه خود ادامه خواهم داد. دوباره سر دوست‌داشتنی‌ات را لمس می‌کنم و با همۀ عشق بی‌پایانی که انسان می‌تواند به دیگری داشته باشد، به چشمانت نگاه می‌کنم...» (واپسین نامۀ ریبنتروپ به همسرش، صفحات ۵۹۶ و ۵۹۷ کتاب)