نویسنده: داوید روبینویچ
مترجم: محمود حسینی زاد
ناشر: ثالث
قطع: رقعی
این یادداشتهای روزانه، شرح زندگی یک پسربچه و وابستگانش در سالهای هولناک اشغال لهستان توسط فاشیستهاست، با تمام سادگی زبان کودکانه، که همین تأثیرگذاری آن را عمیقتر میکند. شاید آنچه داوید شرح میدهد امروزه برای بعضیها غیر قابل درک و تصور جلوه کند، اما این یادداشتها بازگویی واقعیتی است که در آن سالهای سخت، میلیونها لهستانی و یهودی با آن رودررو بودند.
۷ مه: صحنههای دیروز را مطلقاً نمیتوانم فراموش کنم. چطور میشود فراموش کرد؟ مادر دقیقهبهدقیقه به شورای یهودیها میرفت تا از آنها کمک بگیرد. یک نفر به مادر گفته که روز دوازدهم به اسکارژیسکو میروند تا مریضها را بیاورند، در آن صورت پدر هم میآید. خدا میداند ما قبل از آنکه آنها راه بیفتند، چه وعدهها به خود دادیم که پدر برمیگردد. همه پریشاناند، ثانیهای نیست که به پدر فکر نکنم.