نویسنده: ایمی کی رونیان
مترجم: نرگس قاسمی
ناشر: جمهوری
قطع: رقعی
کلاس زیستشناسی بهخاطر گذشتۀ مامان بهعنوان یک پزشک، علاقۀ من را برانگیخت. او قبل از حکم هیتلر که زنان را از طبابت بهجز مامایی منع میکرد، پزشک برجستهای در تیزندورف بود. از بهدنیاآوردن نوزادان و کمک به زنان برای مادرشدن لذت میبرد، اما مهارتهای او بسیار فراتر از این بود. او هنوز هم به آن گروه از مردم شهر که نمیتوانستند پزشک خوبی پیدا کنند، کمک میکرد هرچند به دلیل عدم امکان تجویز دارو یا انجام جراحی بهشدت محدودیت داشت. هر وقت که میتوانست، داروهایش را درست میکرد، اما همیشه میدانست که چه زمانی باید بیماران را برای مراقبت بیشتر پیش یک پزشک مجاز بفرستد تا بتواند در چهارچوب قانون، کارهای بیشتری برای آنها انجام دهد. پدر با او دعوت میکرد، نگران بود که مقامات اگر بفهمند مامان چه میکند، همۀ ما را مجازات کنند، اما مامان هیچ وقت تسلیم نشد. میخواستم زیستشناسی و شیمی یاد بگیرم تا راه مامان را دنبال کنم، اما اطلاعاتی که دوشیزه مایر در مدرسهای که مخصوص عروس آلمانها بود به ما میداد، فایدۀ زیادی نداشت. بیشتر دربارۀ برتری نژادی آلمانی حرف میزد تا آناتومی انسان، رشد سلولی یا هر چیزی که ممکن است در زمینۀ پزشکی کاربرد داشته باشد. از او ناامید شدم، اما هنوز امیدوار بودم که پس از بیان نظر پیشوا، آموزشها ادامه یابد.