نویسنده: تامس کریستوفرسن و مایکل اس. کریستوفرسن
مترجم: علیرضا میردیده
ناشر: شیرازه
قطع: رقعی
مدعای کتاب حاضر آن است که فرانسه میتوانست نازیها را در سال ۱۹۴۰ یا پیش از آن شکست دهد، اما نخبگان نظامی و سیاسی از بهدستگرفتن ابتکار عمل در پاییز ۱۹۳۹ خودداری کردند و سپس در بهار ۱۹۴۰ نتوانستند گزارشهای اطلاعاتی خود را درمورد حملۀ ارتش آلمان بهدرستی تفسیر کنند. اما بیشترِ همین افراد به رهبری مارشال پتن، بهجای قبول مسئولیت خود در شکست، آتشبسی را پذیرفتند که انقلاب موسوم به ملی را بر مردم فرانسه تحمیل کرد و این کشور را تحت سلطۀ آلمان نازی قرار داد. انقلابی که با یک رشته دروغ در خصوص زوال و انحطاط فرانسه و الزام ملت به پرداخت هزینۀ آن ـکه شکست ۱۹۴۰ نتیجهاش بودـ توجیه شد.
ازدسترفتنِ مشروعیت رژیم ویشی و انقلاب ملیاش در فاصلۀ کمتر از دو سال، زمینه را برای تبدیل مخالفتهای پراکنده با اشغالگران به یک نهضت مقاومت فراهم کرد. نهضت مقاومتی که توانست علیرغم تمامی ایراداتش، با بهرهگیری از ارزشهای جمهوریخواهانه و انقلابی که هستۀ آن را تشکیل میداد و تواناییهای رهبری ژنرال دوگل، در روند آزادی فرانسه بهطور فعال مشارکت و یکی از آرامترین انتقالهای قدرت در اروپای پس از جنگ دوم جهانی را سازماندهی کند.