نویسنده: روبرتو بولیانو
مترجم: رباب محب
ناشر: آده
قطع: رقعی
فقط چندباری خواب اینگهبوری را دیدهام، باوجود این او شخص اول یکی از کوتاهترین رؤیاهایم است. آن قدر کوتاه که در دقیقهای میشود تمام خواب را تعریف کرد و شاید همین بزرگترین مزیت آن باشد. اینگهبوری روی یک نیمکت سنگی نشسته و مویش را با یک برس شیشهای شانه میزند. مویش از طلای خالص است و بلند تا کمر. هوا دارد تاریک میشود. اما هنوز میتوان در دوردستها ابری از گرد و غبار دید. ناگهان میبینم یک سگ چوبی بزرگ کنارش نشسته و از خواب بیدار میشوم. به گمانم این خواب را درست چند روزی پس از آشنایی با او دیدم. خوابم را برایش تعریف کردم. گفت گرد و غبار یعنی اینکه عشقی در حال تولد است. گفتم: من هم همین طور فکر میکنم. و هر دو احساس خوشبختی کردیم.
از متن داستان
مردی آلمانی به نام ئودو برگر، که شیفتۀ بازیهای جنگی است، به همراه دوستش، اینگهبوری برای تعطیلات به یکی از سواحل اسپانیا میروند. بهزودی آنها با زوج آلمانی دیگری، چارلی و حنا، آشنا میشوند. اما چارلی یکباره و بدون هیچ ردی ناپدید شده و زندگی منظم ئودو به آشوب کشیده میشود. اینگهبوری و حنا به آلمان باز میگردند و به زندگی عادی خود ادامه میدهند اما ئودو حاضر به ترک هتل نمیشود و تمام وقت مشغول بازی است. او در جریان بازی با یک شخصیت عجیب محلی درگیر و هرچه به پایان آن نزدیک میشود، در مییابد که یک بازی تا چه حد میتواند نتایج واقعی داشته باشد.
بولانیو با استفاده از تمام عناصر و نمادهای آثار قبلی خود در این رمان، چنان شوق بازیکردن و خیالورزی در نوشتن را به هم میآمیزد که مخاطب را مسحور میکند.
رایشسوم در سال ۱۹۸۹ نوشته و ۱۰ سال پس از مرگ بولانیو، در میان نوشتههای او یافت شد.