نویسنده: ایمره کرتیس
مترجم: الهام کریمیبلان
ناشر: همان
قطع: پالتویی
«بهرغم همۀ ملاحظات عاقلانه و محاسبات منطقی و دلایل قاطع و محکمی که وجود داشت هنوز در درون خودم صدای پنهان و درعی حال سمج ميل فروخوردهای را میشنیدم (صدایی که از شدت نامعقولبودن شرمآور بود) که میگفت: میخواهم کمی بیشتر در این اردوگاه بیگاری زیبا زندگی کنم.»
از دستگیری در بوداپست تا رهایی از اردوگاه بوخنوالد، گئورگی نوجوان کابوسی از روزمرگی و توقف زمان را تجربه میکند. اما رنجآورتر از کار اجباری در اردوگاه غریزه نیرومند بقا است که او را وامیدارد با قضاوت توجیهناپذیر محیط همرنگ شود.
ایمره کرتیس برندۀ جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۰۲ در این رمان، که در مجارستان کمونیستی ممنوع بود، واقعیت تأثیر نظام خودکامه را بر سرشت آدمی نشان میدهد و دوگانۀ خیر و شر را در غیاب آزادی به چالش میکشد.
«اگر سرنوشت وجود داشته باشد، دیگر جایی برای آزادی باقی نمیماند و اگر آزادی وجود داشته باشد، دیگر سرنوشتی به جا نمیماند و این یعنی ... که در این صورت ما خود سرنوشت خودمان هستیم.»