کالای فیزیکی
مرگ کسب‌وکار من است
کالای فیزیکی

مرگ کسب‌وکار من است

۳۹۵٫۰۰۰۲۹۶٫۰۰۰تومان
افزودن به سبد خرید
۲۶٪
۳۹۵٫۰۰۰
۲۹۶٫۰۰۰
افزودن به سبد خرید

نویسنده:روبر مِرل

مترجم: احمد شاملو

ناشر: نگاه

قطع: رقعی

جلد: نرم

سال: ۱۳۸۹

«کرامر را، انگلیسی‌ها "جانور بلزن" می‌خواندند. و هوس قاتل محکوم به اعدامی بود که پنج سال زندان کشیده بود. این شخص در تمامِ سال‌های عمر خویش یا زندانی بود یا زندانبان ... وی که به سال ۱۹۴۶ در دادگاه نورنبرگ به جرم نظارت بر سربه‌نیست‌کردن دومیلیون و نیم انسان به دار آویخته شد در سراسر مدت محاکمۀ خویش لاف‌زنان از اعمالی که کرده بود بر خود می‌بالید!» ویلیام شایرر

«هوس به سال ۱۹۰۰ در بادن‌بادن متولد شد. پدرش که در این شهر مغازه‌ای داشت کاتولیکی سخت متعصب بود و اصرار فراوان داشت پسرش کشیش شود لیکن رودلف علی‌رغم پافشاری پدر به سال ۱۹۲۲ به عضویتِ حزبِ نازی درآمد و یک سال پس از آن متهم به قتل آموزگاری شد که گویا به لئو اشلاگه‌تر نامی دشنامی داده بود. ـ‌این لئو یکی از خرابکارانِ آلمانی منطقۀ رور بود که فرانسوی‌ها اعدامش کردند و نازی‌ها او را در شمارِ شهیدانِ خود آوردند.ـ‌ رودلف به جرم این قتل، پنج سال در زندان ماند تا آنکه به سال ۱۹۲۸ به‌موجب یک فرمانِ عفوِ عمومی آزاد شد و بار دیگر به فعالیت‌های حزبی پرداخت.» ویلیام شایرر

«به سال ۱۹۳۴ به عضویت گروه جمجمه (از گروه‌های ویژۀ اس‌اس که در آن هنگام، مأموریتِ اصلیِ آنان سرپرستی اردوگاه‌های کار اجباری بود) پذیرفته شد و به بازداشتگاه داخائو اعزام گشد. با پایان‌یافتن جنگ، هوس دستگیر شد و در طول دادرسی خود بی‌پروا با لاف و گزاف، به تمامی جنایاتِ خود اقرار کرد. در ماهِ مارس سال ۱۹۴۷ به لهستان تحویلش دادند و در آشوویتس که میدانِ فجیع‌ترین جنایاتش بود به دارِ مجازات آویخته شد.» ویلیام شایرر

«...حل نهایی مسئلۀ یهود به معنای انهدام تمامی یهودیان اروپا بود، و من به سال ۱۹۴۱، در ماه ژوئن، فرمان یافتم که در آشوویتس وسایل اجرای این امر را فراهم آرم. نخست از تربلینکا بازدید کردم تا از شیوۀ کار در آن اردوگاه اطلاعاتی به دست آورم. آن‌ها در عرض شش ماه هشتاد هزارتن را نابود کرده بودند و وسیلۀ کارشان استعمال گاز مونوکسید بود. من این شیوه را مؤثر یافتم اما هنگامی که ساختمان اعدام را در آشوویتس به پایان رساندم گاز  تسیکلون «ب» را که از اسید پروسیک متبلور در مجاورت هوا متصاعد می‌شود جانشین گاز مونوکسید کردم: دانه‌های بلورین این اسید را از هواکشی به درون تالار گازخورانی می‌ریختیم، و برحسب خشکی یا رطوبت هوا، ظرف سه تا پانزده دقیقه کلک قربانی‌ها کنده می‌شد. یعنی جیغ و فریادشان که می‌برید می‌فهمیدیم کار تمام است.» رودلف هوس

بعد از نیم ساعتی درها را باز می‌کردیم، کماندوها انگشترها و روکش طلای دندان اجساد را جمع‌آوری می‌کردند و کار سوزاندن اجساد آغاز می‌شد. اصلاح دیگری که در مقایسه با تربلینکا در این امر کردم این بود که هر تالار ما در هر وعده دوهزار نفر را گاز می‌خوارند، درصورتی‌که قبلاً اعدام این تعداد یهودی می‌بایست در ده اتاق دویست‌نفری انجام شود!» رودلف هوس