شنبه، ۱۷ آبان ۱۴۰۴
سالمرگ
۱۳ آبانماه ۱۳۳۳ خورشیدی
برابر با ۴ نوامبر ۱۹۵۴ میلادی
شاعر
نویسنده
روزنامهنگار
رماننویس
دبیر روزنامۀ جوانان سندیکالیست

استیگ داگرمن، سال ۱۹۴۰
دیباچه
استیگ داگرمن در الکارلبی، شهرستان اوپسالا زاده شد. او بعدها نام خانوادگی پدرش را برگزید و سپس در نوجوانی نام خود را به استیگ داگرمن تغییر داد. در پنج سال، از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹، او با چهار رمان، یک مجموعه داستان کوتاه، کتابی دربارۀ آلمان پس از جنگ، پنج نمایشنامه، صدها شعر و اشعار طنز، چندین مقالۀ برجسته و حجم زیادی از فعالیتهای روزنامهنگاری به موفقیت دست یافت. او یکی از برجستهترین نویسندگان دهۀ چهل سوئد بود. پس از طلاق از همسر اولش، درحالیکه با افسردگی فزایندهای دست و پنجه نرم میکرد، در سال ۱۹۵۴ خودکشی کرد. او درهای گاراژ را بست و موتور را روشن گذاشت. در سالهای ۱۹۵۳-۱۹۵۴ او با آنیتا بیورک، بازیگر، ازدواج کرد.
بزرگشدن در الکارلبی
پدر او جوانی فراری بود و مادرش منشی تلفنی. آنها هنوز باهم ازدواج نکرده بودند که از هم جدا شدند. مادرش، استیگ را در مزرعه زایید و پیش از ترک الکارلبی، برای بازگشت به کارش بهعنوان اپراتور تلفن در ارنساند، چند ماهی را با فرزندش در آنجا گذراند. والدین داگرمن هرگز با هم زندگی نکردند. ازآنجاکه پدر داگرمن ـکه در استکهلم زندگی میکرد، اما در نورلاند بهعنوان سنگشکن کار میکردـ نمیتوانست از پس هزینههای زندگی او برآید، استیگ جوان مجبور شد نه سال اول زندگی خود را با پدربزرگ و مادربزرگش بگذراند. زندگی در کنار پدربزرگ و مادربزرگ مذهبیاش ـدر روستایی در شمال اوپلاندـ او را با زندگی مشقتبار روستایی آشنا کرد. او کودکی خود در الکارلبی را شادترین دوران زندگیاش توصیف میکند. مهمتر از همه، او پدربزرگ و مادربزرگش را تحسین میکرد که زندگی سادهای داشتند و با ارزشهای سنتی شناخته میشدند. داگرمن در داستان کوتاه «خاطرات یک کودک» در سال ۱۹۴۸ مینویسد: «مادربزرگ و پدربزرگ، به روش خودشان، بهترین آدمهایی هستند که تا به حال دیدهام. آنها از آن نوع آدمهایی نبودند که شما بتوانید با ظرافت، دقت و ظرافت بسازیدشان. آنها شما را با ابعاد بزرگ میتراشیدند، همان طور که یک ماهی خاویاری یا یک تختۀ شکافتهشده را میتراشید. آنها میخواستند شما برای یک هدف معقول، حتی اگر فقط بهعنوان یک ماهی خاویاری بود، خدمت کنید.» پدربزرگش را دیوانهای در سال ۱۹۴۰ اتفاقی کشت و مادربزرگش در فاصلۀ کوتاهی دچار خونریزی مغزی شد و مرد. این فشار باعث شد که داگرمن نخستین تلاش از یک سری اقدامات خودکشی را در طول زندگی خود انجام دهد.
زندگینامه
دو سال بعد یکی از دوستانش در اسکی کشته شد و زندگی استیگ را تراژیکتر کرد. او منزوی شد و شعر سرود. در همین سالها به جریانهای کارگری و مبارزات سندیکالیستی علاقهمند شد. جریان سوسیالیسم سندیکالیستیای که داگرمن به آن پیوسته بود در پی تمرکززادیی و کاهش اختیارات دولت و احقاق حقوق طبقۀ کارگر بود. در همین سالها با پناهندهای آلمانی آشنا شد او با مادرش در دخمهای در آپارتمانی در حاشیۀ شهر زندگی میکردند؛ داگرمن با آنها همخانه شد و زندگی حقارتبار حاشیهنشینی را تجربه کرد. در بیست سالگی مدتی به دانشگاه رفت و سپس روانۀ سربازی شد. ماجرای دوران سربازی دستمایۀ نخستین رمانش شد که در بیستودو سالگی آن را چاپ کرد. این دوران اوج خلاقیت ادبی اوست؛ شبی شصت صفحه مینوشت. هنوز بیستوپنج سالش نشده بود که دبیر روزنامۀ جوانان سندیکالیست شد. او چهار رمان و چهار نمایشنامه نوشت و یک مجموعۀ داستان کوتاه و سفرنامه و صدها شعر نیز در کارنامۀ ادبی خود دارد. مشهور شد و وضع مالیاش هم بعد نبود،، اما جدایی از همسرش مسیر زندگی او را تغییر داد. شکست و سقوط ذهنیاش آغاز شد. یک سال بعد با آنیتا بیورک، بازیگر مشهور سوئدی، ازدواج کرد، اما این ازدواج هم نتوانست مرهمی بر زخمهای خونچکان روح او باشد. روزگارش تباه و روانش برآشفته شد و دیگر کم مینوشت، نیمههای شب از خواب میپرید و بیرون میزند و ساعتها در جادههای خلوت شبانگاهی رانندگی میکرد. چند بار دست به خودکشی زد و سرانجام در ۴ نوامبر ۱۹۵۴ در سیویک سالگی موفق شد به زندگی خود پایان دهد.
جایزۀ داگرمن
در سوئد جایزهای به نام استیگ داگرمن نامگذاری شده که دربرگیرندۀ نشان افتخار و بیستوپنج هزار کرون سوئدی است. در سال ۱۹۹۹ این جایزه با عنوان «شاملو شاعر بزرگ آزادی» به احمد شاملو، شاعر ایرانی، داده شد. جایزۀ سالانه استیگ داگرمن به کسانی داده میشود که مانند داگرمن ازطریق اثر خود همدلی و درک متقابل را ترویج میدهند. در سال ۲۰۲۳، صدمین زادروز استیگ داگرمن، در سوئد با رویدادهای گوناگون و برگزاری نمایشها جشن گرفته شد. در زادگاه استیگ داگرمن، الکارلبی، پارکی به نام داگرمن نامگذاری و تندیسی از او در آنجا نهاده شد.
آثار
منتقدین سبک او را درنهایت آمیزهای از فراواقعنمایی و هیجاننمایی دانستهاند. داگرمن را نخستین بار محمدرضا قلیچخانی با برگردان و چاپ داستان «کودکی کشته میشود» در مجلۀ دنیای سخن، که با مقالهای دربارۀ ادبیات سوئد و زندگی و آثار داگرمن در دهۀ ۱۹۴۰ همراه بود، به فارسیزبانان معرفی کرد. یکی از داستانهای کوتاه مشهورش کشتن یک بچه نام دارد که محمدرضا فرزاد به فارسی ترجمه کرده و در مجموعۀ داستان کوتاهی به نام باغ تروتسکی منتشر شده است.
مار (رمان، ۱۹۴۵)؛ جزیرۀ نیستی (رمان، ۱۹۴۶)؛ پاییز آلمان (اثر غیرداستانی، ۱۹۴۷)؛ بازیهای شبانه (مجموعه داستان کوتاه، ۱۹۴۷)؛ کودک سوخته (رمان، ۱۹۴۸)؛ درامهای محکوم: مرد محکوم به مرگ، سایه مارتین (نمایشنامهها، ۱۹۴۸)؛ نگرانیهای عروسی (رمان، ۱۹۴۹)؛ نیاز ما برای تسلی سیریناپذیر است (شعر و نثر، ۱۹۵۵)؛ هدیۀ غیرمنتظره (مجموعه داستان کوتاه)؛ بوران (مجموعه داستان کوتاه)؛ یک تراژدی بیمقدار (مجموعه داستان)

چاپ اول کتاب پاییز آلمان
سبک و مضامین ادبی
آثار او به مسائل جهانی اخلاق و وجدان، تمایلات جنسی و فلسفۀ اجتماعی، عشق، شفقت، عدالت، ترس، گناه و تنهایی میپردازد. باوجود محتوای غمانگیز آثارش، او همچنین حس شوخطبعی کنایهای از خود نشان میدهد که گاهی نوشتههایش را به هجو یا طنز تبدیل میکند.
پاییز آلمان
پاییز آلمانی کتابی غیرداستانی و مجموعۀ گزارشهای استیگ داگرمن است که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. داگرمن زندگی مردم عادی را در میان ویرانههای آلمانِ بمبارانشده و جنگزده به تصویر میکشد. از این کتاب در آغاز بهعنوان یک اثر کلاسیکِ تعیینکنندۀ ژانر استقبال و کاملترین و چندوجهیترین روایت پس از جنگ نامیده شد. داگرمن در این کتاب به هولوکاست اشاره نمیکند. این کتاب به چندین زبان ترجمه شده است. نسخۀ جدیدی از آن با پیشگفتاری از الفریده یلینک، برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات، در سال ۲۰۱۰ منتشر شد.
برای خرید پاییز آلمان کلیک کنید.

استیگ داگرمن

استیگ داگرمن و همسرش
